کوهستان دیار عالمان در این وبلاگ قصد دارم ضمن معرفی روستای عالم پرور کوهستان،در حد توان پیرامون موضوعات گوناگون دینی،مطالبی عرض کنم.
|
حماسه عظیم 9 دی سال 88 صحنه تجلی اراده ملت انقلابی ایران در دفاع از حریم ولایت و تیر خلاصی بر پیکره فتنه گران و دشمنان نظام مقدس جمهوری اسلامی بود.
[ جمعه 91/10/8 ] [ 7:31 عصر ] [ سید زین العابدین رشید کوهستانی ]
[ نظر ]
1- شهید سید محمد تقی هاشمی نسب،نوه دختری آیت الله کوهستانی
2- شهید سید ابوالحسن هاشمی نسب،نوه دختری ایت الله کوهستانی. سمت راست: نشسته شهید سید ابوالحسن هاشمی نسب
3- شهید مهدی فاضل،نوه دختری آیت الله کوهستانی
4- شهید محمد باقر یوسفی،نوه دختری آیت الله کوهستانی
[ سه شنبه 91/10/5 ] [ 11:36 عصر ] [ سید زین العابدین رشید کوهستانی ]
[ نظر ]
پیشینة این پرسش به عصر ائمة معصومین میرسد و نصوص روایی بر جای مانده در مصادر فریقین شاهد آن است. ـ که برخی از آنها را خواهید دید ـ در پاسخ به این پرسش سه دیدگاه مطرح است: [ دوشنبه 91/10/4 ] [ 6:46 عصر ] [ سید زین العابدین رشید کوهستانی ]
[ نظر ]
از حضرت آیة الله آقا موسی شبیری زنجانی نقل شده است که:
[ دوشنبه 91/10/4 ] [ 6:34 عصر ] [ سید زین العابدین رشید کوهستانی ]
[ نظر ]
شاید این سوال در ذهن خیلی ها خطور کرده باشد که: آیا از مردان حاضر در کربلا غیر از امام سجاد(ع) شخص یا اشخاص دیگرى زنده ماندند یا خیر؟
با مراجعه به منابع تاریخى، مى توان زنده ماندن عده اى را به دست آورد، که در دو بخش بنى هاشم و اصحاب دیگر آنها را معرفى مى کنیم:
[ یکشنبه 91/10/3 ] [ 7:27 عصر ] [ سید زین العابدین رشید کوهستانی ]
[ نظر ]
ابولؤلؤ (644م) با اسم فیروز ایرانی، کشنده عمر خلیفه دوم است(1). وی مسیحی و یا به قولی زرتشتی و از مردم نهاوند بود که در جنگ مسلمانان اسیر شد و به غلامی مغیرة بن شعبه فرمانروای کوفه درآمد.(2) احتمالاً پیش از آن مدتی در اسارت رومیان به سر برده و در همان جا آیین ترسایی اختیار کرده بود.(3) برخی نیز وی را شیعه و از طرفداران علی بن ابی طالب (ع) میدانستند. مورخان درخصوص انگیزه قتل عمر توسط وی اختلاف دارند. بنابر کهنترین منابع و روایات، مغیرة بن شعبه از کوفه نامه ای به عمر در مدینه نوشت و از او خواست اجازه دهد غلامش ابولؤلؤ به مدینه بیاید و مردم از فنون او مانند نقاشی، آهنگری و درودگری بهره مند شوند. عمر با آن که ورود غیر عرب را به مدینه ممنوع کرده بود، موافقت کرد. پس از چندی، ابولؤلؤ نزد عمر از مولای خود شکایت کرد که خراجی سنگین بر او بسته، ولی خلیفه شکایت او را روا ندانست. ابولؤلؤ که از بی اعتنایی خلیفه در خشم شده بود، کلمات تهدیدآمیزی بر زبان راند. چندی پس از آن گفتگو ابولؤلؤ در مسجد کمین کرد و هنگام نماز صبح عمر را از پای درآورد.(4)
پی نوشت: [ یکشنبه 91/10/3 ] [ 7:18 عصر ] [ سید زین العابدین رشید کوهستانی ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |