5. رَقَّه*
این قول را سبط ابنجوزی به نقل از مقتل عبداللهبن عمرو وراق نقل کرده و افزوده است که وقتی سر [حسین بن علی(ع)] را نزد یزید حاضر کردند، گفت: آن را به عوض سر عثمان نزد خاندان ابیمعیط میفرستم. و چون آنان در رقّه ساکن بودند، یزید سر را نزدشان فرستاد و آنان آن را در خانهای دفن کردندکه بعدها آنجا جزءِ مسجد جامع شد.48
6. کوفه
سبط ابنجوزی گزارش دیگری آورده است مبنی بر آنکه عمروبن حُرَیْث مخزومی، سر امام(ع) را از ابنزیاد گرفت و پس از شستوشو و تمیز کردن و کفن کردن آن، در خانهاش در کوفه که به «دارالخزّ» شناخته میشد، دفن کرد.49
این قول و قول پنجم افزون بر آنکه از قدمت لازم برخوردار نیست، به سبب متفرّد بودن آن از اعتبار لازم را نیز ندارد؛ از اینرو پذیرفته نمیشود.
7. عَسْقَلان50
در این باره گزارشها متفاوت است. برخی از گزارشها حاکی از آن است که گروهی از اهل عَسْقَلان نزد یزید بودند و از وی درخواست کردند تا سر نزد آنان دفن شود و یزید سر را به آنان داده، آنان آن را در شهرشان دفن کرده و بر آن بارگاهی ساختند.51
اما بر اساس گزارش دیگری، شخصی در عصر خلافت مستنصر بالله (420 ـ 487ق)ـ یکی از خلفای فاطمی ـ و وزارت بدر جمالی در خواب دید که سر امام(ع) در عسقلان است و در خواب برایش محل آن مشخص شد. او آنجا را نبش کرد و بدر جمالی بارگاهی برای آن ساخت.52
این قول نیز به سبب عدم قدمت آن و اختلاف در زمان و سبب دفن سر در عسقلان و بهطور کلی مخالفت آن با اقوال دیگر و نیز عدم وجود قراین و شواهدی در تأیید آن، غیرمعتبر و مردود است، چنانکه برخی از محققانِ معاصر نیز این قول را با دلایلی ردّ کردهاند.53
8 . قاهره (مصر)
یاقوت حموی در این باره نگاشته است: در قاهره، مزاری است که سر حسین بن علی(ع) در آن قرار دارد ... و آن در پشت کاخ سلطنتی میباشد.54
سبط ابنجوزی، قول پنجم در محل دفن سر امام (ع) را قاهره مصر دانسته و نگاشته است که خلفای فاطمی آن را از دروازه فرادیس (در دمشق) به عسقلان انتقال داده و سپس به قاهره برده و سر حسین(ع) را در آنجا دفن کرده و بارگاه بزرگی بر آن ساختند که اکنون زیارتگاه است.55
ابن نما نیز در این باره نوشته است: گروهی از اهل مصر به من گفتند که آنان به مشهد الرأس که نزد آنان است، مشهد کریم گویند و بر آن طلای بسیاری است و در موسمهای خاصی آن را زیارت کرده و گمان میکنند که سر، آنجا دفن شده است.56
نویری علتِ انتقال سر را از عسقلان به قاهره، این گونه نگاشته است که اروپاییها در سال 548ق بر عسقلان حاکم شدند و سر، از راه دریا به قاهره منتقل شد.57
صَفَدی (م764ق) نیز نوشته است که برخی گمان کردهاند که خلفای فاطمی سر حسین(ع) را از عسقلان به مصر منتقل کرده و در همان جایی که امروز به بارگاه حسین در قاهره معروف است، دفن کردند.58
مَقْریزی (م845ق) گزارش کرده است که سر حسین(ع) روز یکشنبه هشتم جمادی الآخر سال 548 به قاهره منتقل شد و روز سهشنبه دهم همان سال به قاهره رسید و به (باغ) کافوری59 برده شد، سپس از سرداب به کاخ زمرّد برده شد و در (زیر) گنبد دیلم در درِ راهرو خدمت (راهرویی که از طریق آن به خدمت خلیفه میرسیدند) دفن شد. 60
در نقد و ردّ این قول، باید گفت که به نظر میرسد خلفای فاطمی چنین ادعایی طرح کردند تا ادعای خود مبنی بر انتسابشان به فرزندان فاطمه را ترویج کنند، چنانکه برخی از مورخان اهلسنت نیز به این نکته اشاره کردهاند.61
9. مرو
سمعانی (م562ق) به نقل از کتاب المراوزة معدانی، نگاشته است که سر حسین بن علی(ع) در مرو در قصر ساکنان زرتشتی، سمت راستِ (درِ) ورودی، پای دیوار، دفن شده است.62
نویری ابتدا به توضیح این گزارش و سپس به نقد آن، پرداخته است. وی در توضیح آن، نگاشته است: آن که گفته است سر حسین در مرو دفن شده، میگوید: چون ابومسلم خراسانی دمشق را تصرف کرد، سر را گرفت و به مرو برده و در دارالاماره دفن کرد.63
اما وی در نقد این گفته از قول عمر بن ابیالمعالی نوشته است: اینکه ابومسلم سر را به خراسان منتقل کرده باشد، بسیار بعید به نظر میرسد، چرا که فاتح شام، عبداللهبن علیبن [عبدالله بن] عباس بوده است نه ابومسلم، از اینرو چگونه میتوان تصور کرد که او سر را به خراسان منتقل کرده یا برای او امکان انتقال بوده است. اگر او سر را در خزائن بنیامیه یافته بود، آن را به مردم نشان میداد تا بر دشمنی مردم نسبت به بنیامیه بیفزاید. افزون بر این، چون عمربنعبدالعزیز خلیفه شد، بعید است که وی سر را در خزانه سلاح به حال خود رها کرده باشد و آن را دفن نکرده باشد.64
10. حَرّان
حمدالله مستوفی بدون ارائه هیچ سندی، یکی از اقوال محل دفن را «حرّان» گفته است،65 که به هیچ رو نمیتوان پذیرفت.
جمع بندی، نتیجهگیری و بیان نظریه مختار
از بررسی اقوال بیان شده، به این نتیجه میتوان دست یافت که جز قول اول (قول مشهور علمای شیعه) و قول دوم که در منابع حدیثی شیعه از قول ائمه(ع) درباره آن روایاتی وارد شده است، بقیه اقوال، گفته مورخان و اندیشمندان اهل سنت است، از اینرو با آنکه برخی از آن اقوال همانند قول سوم و چهارم از قدمت زیادی برخوردارند، اما افزون بر اشکالاتی که برای اقوال یاد شده بیان شد، چون نه روایتی از معصوم درباره آنها نقل شده است و نه اندیشمندان شیعه به آن قائل شدهاند، نمیتوان به آنها اعتنا کرد.
اما درباره دیدگاه دوم (دفن سر در نجف) باید گفت که اگرچه برخی از روایات، قول به دفن سر امام(ع) در کنار (یا پایین) قبر امیرالمؤمنین(ع) را تأیید میکند و نیز زیارت امام حسین(ع) نزد سر امیرالمؤمنین(ع) وارد شده است،66 با این وجود، روایات یاد شده در مرئی و منظر علما و فقهای شیعه بوده است و هیچ یک به مضمون آن پایبند نشده و به آن اعتماد نکردهاند، زیرا افزون بر آنکه اسناد آنها تمام نبوده و رجال آن معروف و مشهور نیستند67 ، مضمون آنها درباره محل دفنِ سر نیز با یکدیگر همخوانی ندارد، چنانکه برخی از آنها محل دفن سر را، «ذکوات»68 (= تپههای سفید یا سرخ) و برخی دیگر، «جوف»69(یا جُرْف) دانستهاند.70 همچنین برخی از آنها همانند روایت یونس بن ظَبیان از امام صادق(ع)، افزون بر آنکه امر عجیب و غریبی را بیان میکند، بر بقای سر در کنار قبر امیرالمؤمنین(ع) دلالت نمیکند، بلکه میتوان از ظاهر آن چنین استفاده کرد که پس از دفن، سر به بدن در کربلا ملحق شده است.71 از اینرو اندیشمندان شیعه تنها دیدگاه نخست، یعنی «الحاق سر به بدن» را پذیرفته و به آن اعتماد کردهاند.
بنابراین، اگرچه درباره دیدگاه اول هیچ خبری از امامان معصوم(ع) وارد نشده، اما این دیدگاه در طول قرون متمادی شهرت خاصی داشته و مورد اعتماد و عمل علمای شیعه بوده است. این امر حاکی از آن است که دیدگاه یاد شده در قرنهای اولیه، از مسلّمات اعتقادی و تاریخی شیعه بوده است تا جایی که در آن زمان ـ بدون توجه به آنکه در آینده این قول مورد تردید قرار خواهد گرفت ـ ضرورت دانسته نشده مستند به قول معصوم یا گزارشهای معتبر تاریخی شود. بر این اساس، دیدگاه یاد شده قابل اعتنا و پذیرش است .
دوم: مدفن و فرجام سرهای سایر شهدا
اگرچه بر اساس گزارشهای تاریخی، سرهای دیگر شهدا نیز از کوفه به شام فرستاده شد،72 اما درباره مکان دفن آنها، گزارشهای چندان معتبری در دست نیست و در مجموع سه گزارش و گفته ذیل در این باره وجود دارد:
1. دفن سرها در جَبّانة* کوفه
ابن سعد نگاشته است که وقتی اسرا در قصر ابن زیاد زندانی شدند، شخصی به نام ابوخالد ذکوان به ابن زیاد گفت: این سرها را به من واگذار تا آنها را دفن کنم؛ او آنها را کفن کرده و در (قبرستان) جَبّانه (کوفه) دفن کرد و سواربر مرکب خود شده و به سوی اجساد آنان رفته و پس از تکفین، آنها را دفن کرد.73
این قول را به هیچرو نمیتوان پذیرفت، چرا که ـ چنان نگاشته شد ـ اولاً: با نصوص تاریخی که بر بردن سرهای شهدا به شام نزد یزید دلالت دارد، ناسازگار است، ثانیاً: در ادامة گزارش آمده است که ذکوان، اجساد آنها را نیز دفن کرد که این امر با مسلّمات تاریخ عاشورا منافات دارد، زیرا بر اساس گزارشهای معتبر، اهل غاضریّه، دفن کنندگان شهدا بودهاند،74 نه شخصی به نام ذکوان.
2. الحاق سرها به بدنها
مستوفی هروی و بعدها خواندمیر، نگاشتهاند که اسرای اهل بیتعلیهماالسلام، سرهای دیگر شهدا را همراه سر امام(ع) به کربلا آورده و در کنار بدنهایشان دفن کردند.75
این گزارشْ از اینرو که از گزارشهای متأخر است و در منابع کهن، نیامده، چندان اعتباری ندارد.
3. دفن برخی سرها در مقبره باب الصغیر شام
اما از محققان معاصر، سیدمحسن امین عاملی، دیدگاه دیگری دارد و در این باره نگاشته است:
در سال 1321ق در مقبره معروف به مقبره بابالصغیر در دمشق، بارگاهی را دیدم که جلویِ درِ آن، سنگی بود و روی آن نوشته شده بود: اینجا محل دفن سرهای عباسبن علی(ع)، علیبن الحسین اکبر(ع) و حبیببن مظاهر است. پس از چند سال، آنجا را خراب کرده و تجدید بنا کردند و آن سنگ از بین رفت و ضریحی داخل بارگاه ساخته بودند و اسامی بسیاری از شهدای کربلا را روی آن نوشته بودند، در حالی که آنجا در حقیقت منسوب به آن سه سر بود. البته به گمان قوی چنین انتسابی صحیح باشد، زیرا پس از حمل سرهای شریف به دمشق و گرداندن آنها و پایان یافتن مقصود یزید که اظهار پیروزی، آزار و اذیت کردن اسرا و انتقام گیری از آنان بود، چارهای جز دفن آنها در یکی از مقابر نبوده است، پس این سه سر در مقبره باب الصغیر دفن شد و مکان دفن آنها حفظ شد.76
اگرچه گفته این محقق، به ظاهر درست به نظر میرسد، اما اثبات چنین ادعایی که تنها سند آن سنگ نبشتهای است که معلوم نیست چه کسی و چه زمانی آن را نوشته و در مکان یاد شده قرار داده، مشکل است.
نتیجه
از آنچه نوشته شد، به این نتیجه میتوان رهنمون شد که اگرچه روایتی از معصومان(ع) درباره دیدگاه نخست (الحاق سر به بدن در کربلا) نرسیده است، اما با توجه به شهرت آن در میان شیعه و سنی و اعتماد علمای شیعه بر آن، این دیدگاه مورد اعتماد و قابل پذیرش است. همچنین اسنادِ معتبر کهن درباره فرجام و محل دفن سرهای دیگر، وجود ندارد و تنها برخی از سندهای متأخر، همانند گزارشهای مستوفی هروی و خواندمیر که البته معلوم نیست آنان از چه منبعی نقل کردهاند، حاکی از آن است که سرهای شهدا به کربلا برده و به بدنها ملحق شده است که اعتبار لازم را ندارد.
صرف نظر از دستاورد این پژوهش که درصدد تعیین محل دفن سر امام(ع) است، عشق به امام(ع) و آرمانهایش در طول تاریخ، هر انسان معتقدی را شیفته آن حضرت ساخته است. بنابراین، چندان مهم نیست سر و بدن مطهر امام حسین (ع) کجا دفن شده باشد، بلکه آنچه مهم است آنکه شخصیت والای امام(ع) همیشه در دل همه شیعیان و محبان خود جای داشته و خواهد داشت. سخن برخی از مورخان و اندیشمندان در این باره، شنیدنی است. سبط ابنجوزی پس از شمردن اقوال مکان دفن، میافزاید:
به هر حال، در هر جایی که سر یا پیکرش باشد [نام و یاد] او در دلها، اذهان و خاطرهها جای دارد، چنانکه برخی از استادان ما در این باره سرودهاند:
لاتطلبوا المولی حسین بأرض شرق او بغرب
ودَعُوا الجمیع و عرّجوا نحوی فمشهده بقلبی»77
مولا حسین را در سرزمین شرق یا غرب نجویید
و همه جا را رها کنید وبه سوی من آیید که مشهد او در دل من است.
همچنین عقّاد، اندیشمند معاصر مصری در این باره مینویسد:
در هر جایی که آن سر شریف دفن شده باشد، مورد تعظیم و احترام است. حسین به سبب برخورداری از منزلت شهادت، نشان شجاعت و شرافت خاندانی با پیامبر(ص)، حقیقتی گردید که انسان همیشه او را در سینه و خاطرش دارد، چه نزدیک و چه دور از قبرش باشد. حقیقتی که در کربلا، دمشق، ... وغیر این جاها، یکی است.78
پی نوشتها:
1 . طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 4، ص 352؛ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج2، ص 119؛ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج 1، ص 473.
2 . سید محسن امین عاملی، اعیانالشیعة، تحقیق و تخریج حسن الامین، ج1، ص 626 ـ 627 و همو، لواعج الاشجان، ص 247 ـ 250.
3 . فضل علی قزوینی، الامام الحسین(ع) و اصحابه، تحقیق سیداحمد حسینی، قم، ص 427 ـ 435.
4 . سید علی قاضی طباطبایی، تحقیق در اول اربعین حضرت سیدالشهداء(ع)، ص 304 ـ 353.
5 . شیخ صدوق، الامالی، مجلس سی و یکم، ص 232؛ ابن فتال نیسابوری، روضةالواعظین، ص 192؛ مجلسی، بحار الانوار، ج 45، ص 140.
6 . رسائل المرتضی، ج3، ص130.
7 . فضلبن حسن طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج1، ص 477.
8 . تاج الموالید فی موالید الائمة و وفیاتهم، ص 33.
9 . مناقب آل ابیطالب، ج4، ص 85 : قال الطوسی(ره) : و منه زیارة الاربعین. مجلسی، پیشین، ج 44، ص 199.
10 . نجمالدین محمدبن جعفربن نما حلی، مثیرالاحزان، ص85 .
11 . سید ابن طاووس، الملهوف فی قتلی الطفوف، ص 114؛ سید محمد بن ابیطالب، تسلیة المُجالس و زینة المَجالس، ج 2، ص 459.
12 . مجلسی، پیشین، ج 98، ص 334.
13 . همان، ج 45، ص 145.
14 . بیرونی، آلاثارالباقیة عن القرون الخالیة، ص 331.
15 . محمد بن احمد مستوفی هروی، ترجمه الفتوح، ص 916.
16 . سیدبن جوزی، تذکرة الخواص من الامة بذکرخصائص الائمة(ع)، تحقیق حسین تقی زاده، ج2، ص 206 : اختلفوا فی الرأس علی أقوال: اشهرها انه رُدّ الی المدینة مع السبایا، ثم رد الی الجسد بکربلاء فدفن معه، قاله هشام و غیره.
17. یکی از محققان معاصر دربارة عبارت «رد الی المدینة مع السبایا» احتمالاتی داده است. یکی آن که احتمال تصحیف در آن را داده و صحیح آن را «رده ابن زیاد مع السبایا الی الشام ثم رد الی کربلا» دانسته است، چنانکه احتمال داده مقصود از مدینه، «مدینة الشام» باشد، چرا که ارسال سر و اسرا به مدینه و از آنجابه کربلا، بسیار بعید است. وی احتمال سومی نیز داده و آن این که یزید سر را همراه اهل بیت(ع) به مدینه فرستاد، اما آنان از بین راه به کربلا رفته و سر را به بدن ملحق کردند (فضل علی قزوینی، الامام الحسین(ع) و اصحابه، ج 1، ص 428).
18. محمدبن احمد قرطبی، التذکرة فی امور الموتی و امور الآخرة، ج2، ص 668.
19. زکریا محمد بن محمود قزوینی، عجائب المخلوقات و الحیوانات و غرائب الموجودات، چاپ شده در حاشیة حیاة الحیوان الکبری، کمالالدین دمیری، ج1، ص 109.
20. احمدبن عبدالوهاب نویری، نهایة الارب فی فنون الادب، ج 20، ص 300.
21 . حمدالله بن ابیبکر بن احمد مستوفی قزوینی، تاریخ گزیده، ص 202.
22 . همان، ص 265.
23 . غیاث الدین بن همام الدین حسینی مشهور به خواندمیر، تاریخ حبیب السیر فی اخبار افراد بشر، ص 60.
24 . محمد عبدالرؤوف مناوی، فیض القدیر، ج1، ص 205.
25. عبدالله بن محمد بن عامر شَبراوی، الإتْحاف بحُبّ الأشراف، تحقیق سامی الغُرَیْری، ص 127. او در این باره نوشته است: و گفته شده: پس از چهل روز از شهادتش، سر به بدن در کربلا برگردانده شد.
26 . محمدبن علی صبّان، إسعاف الراغبین فی سیرة المصطفی و فضائل اهل بیته الطاهرین، ص 215.
27 . مؤمنبن حسن مؤمن شبلنجی، نورالابصار فی مناقب آل بیت النبی المختار، ص 269.
28 . سبطابن جوزی، پیشین، ج 2، ص 206.
29 . شیخ کلینی، الفروع من الکافی، ج 4، ص571؛ ابنقولویه قمی، کامل الزیارات، باب 9، ص 83 ؛ سید عبد الکریم بن طاووس، فرحة الغری، ص 92ـ 93؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 45، ص 178، حدیث 28. و مشابه آن: ابوجعفر محمدبن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، ج 6، ص35ـ36؛ طبرسی، تاج الموالید، ص 34؛ ابن شهرآشوب، پیشین، ج4، ص 85 ؛ سید ابن طاووس، فرحة الغری، ص92ـ94.
30 . ابن قولویه، پیشین، باب 9، ص 84 ؛ سید عبدالکریم بن طاووس، پیشین، ص 88 .
31 . شیخ کلینی، پیشین، ج 4، ص 572؛ ابن قولویه قمی، پیشین، باب 9، ص83ـ84 ؛ سید عبدالکریم بن طاووس، پیشین، ص 87 . شیخ طوسی نیز مشابه چنین خبری را از مبارک خبّاز نقل کرده است (پیشین، ج 6، ص 34 ـ 35). همچنین ابن طاووس چند روایت دیگر را به این مضمون از امام صادق (ع) نقل کرده است (فرحة الغری، ص 86 به بعد).
32 . ابن قولویه قمی، پیشین، باب 9، ص 86 ـ 87 ؛ مجلسی، پیشین، ج 45، ص 178 و ج 97، ص 243 ـ 244. افزون بر آن که راوی این خبر یعنی یونسبن ظَبیان، در منابع رجالی، ضعیف شمرده شده است (سید ابوالقاسم موسوی خوئی، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة، ج 21، ص 207) این که مقصود از جملة آخر خبر یعنی «سر با بدن است و بدن با سر» روشن نیست، از اینرو مورد بحث و توجیه برخی از اندیشمندان شیعه قرار گرفته است، ر.ک : بحار الانوار، ج 45، ص 178 و ج 97، ص 244.
33 . محمد بن سعد، ترجمة الحسین(ع) و مقتله، ص 85 و همو، الطبقات الکبری، ج 5، ص 238؛ خوارزمی، مقتل الحسین، ج2، ص 83؛ ابوالفرج عبدالرحمان بن جوزی، المنتظم فی الامم و الملوک، ج5، ص 344 و همو، الردّ علی المتعصب العنید، ص 50؛ سبط ابن جوزی، پیشین، ج 2، ص 206؛ ابن نما، مثیرالاحزان، ص 85؛ ابنتیمیه، رأس الحسین(ع)، ص 197 و 208؛ عبداللهبن اسعد یافعی شافعی، مرآة الجنان و عبرة الیقظان، حیدر آباد ـ دکن، دائرة المعارف النظامیة الکائنة، 1337 ق، ج1، ص 135 ـ 136؛ ذهبی، سیر أعلام النبلاء، ج 3، ص 315 ـ 316؛ ابنکثیر، البدایة و النهایة، ج 8 ، ص 222.
34 . نویری، پیشین، ج20، ص301 ـ 302.
35 . همان، ج 20، ص302.
36. ابننما، پیشین، ص 85؛ سیدابن طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص 224؛ مجلسی، بحار الانوار، ج 45، ص 144.
37. بلاذری، انساب الاشراف، ج3، ص 418. همچنین از گزارش قاضی نعمان مغربی که گفته است: «هنگامی که یزید فرمان داد تا سر حسین(ع) را در شهرها بگردانند، آن را به مدینه آوردند» چنین برداشت میشود که طبیعتا پس از گرداندن، بایستی دوباره به دمشق بازگردانده شده باشد (ابوحنیفه نعمان بن محمد تمیمی مغربی، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار(ع)، ج 3، ص 159).
38 . بلاذری، انساب الاشراف، ج 3، ص416 و 418؛ سبط ابن جوزی، پیشین، ج2، ص 208.
39 . بلاذری، همان، ج3، ص 416.
40 . همان، ج 3، ص 416 و 418.
41 . همان، ج 3، ص 418.
42 . نویری، پیشین، ج 20، ص299 ـ 300. مورخان دیگر نیز این قول را نقل کردهاند: ابنحبان، الثقات، ج3، ص 69؛ ابنجوزی، الرد علی المتعصب العنید، ص 50 و همو، المنتظم فی الامم و الملوک، ج5، ص 344؛ سبط ابن جوزی، پیشین، ج2، ص 208؛ ابن نما، مثیرالاحزان، ص 85؛ ابنکثیر، البدایة و النهایة، ج8 ، ص 222.
43 . نویری، پیشین، ج20، ص 300؛ محمود بن عمر زمخشری، ربیع الابرار و نصوص الاخبار، ج 3، ص 349. ابن حبان در این باره نوشته است: بر سر ستونی در مسجد جامع دمشق، سمت راست قبله (الثقات، ج3، ص 69).
44 . نویری، پیشین، ج20، ص 300.
45 . نویری، پیشین، ج20، ص 300. ابن حبان (پیشین، ج3، ص 69) این قول را بیان کرده است.
46 . نویری، پیشین، ج 20، ص 299 ـ 300. مورخان دیگر نیز این قول را گزارش کردهاند: شجری، الامالی الخمیسیة، ج1، ص 176؛ خوارزمی، مقتل الحسین(ع)، ج2، ص 83 ؛ ابن عساکر دمشقی، تاریخ مدینة دمشق، ج 69، ص 161؛ ذهبی، سیر أعلام النبلاء، ج 3، ص 319؛ صفدی، الوافی بالوفیات، ج 12، ص 264؛ ابنکثیر، پیشین، ج 8 ، ص222.
47. ابن عساکر دمشقی، پیشین، ج 67، ص 159، شمارة 8784؛ ذهبی، سیرأعلام النبلاء، ج3، ص 316؛ همو، تاریخ الاسلام، ج 5، ص 20.
* رَقّه (به فتح راء و قاف) شهر مشهوری است بر کنار فرات که از شهرهای جزیره به حساب میآمده و از آنجا تا حرّان سه روز راه بوده است (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج3، ص 59). رقّه، اکنون جزء شهرهای کشور سوریه است.
48 . سبط ابن جوزی، پیشین، ج 2، ص 208.
49 . همان، ج2، ص 191ـ 192.
50 عسقلان، شهری در شام از توابع فلسطین بوده که در کنار دریا بین غزه و بیت جبرین قرار داشته است و (و در آن زمان) همانند دمشق، به عروس شام شهرت داشته است (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج 4، ص 122). اکنون این شهر از شهرهای ساحلی دریای مدیترانه است که بین دو شهر غزه و اشدود (اسدود)در فلسطین اشغالی قرار دارد.
51 . محمدبن علی بن محمد عمرانی(م580ق)، الانباء فی أخبار الخلفاء، ص 54.
52 . نویری، پیشین، ج 20، ص 300.
53 . قاضی طباطبایی، پیشین، ص 316 به بعد .
54 . حموی، معجم البلدان، ج 5، ص 142.
55 . سبط ابن جوزی. پیشین، ج 2، ص 209.
56 . ابن نما، مثیر الاحزان، ص 85 .
57 . پیشین، ج20، ص 300.
58 . صفدی، الوافی بالوفیات، ج 12، ص 264.
59 . نام باغی بوده که یکی از امرای مصر به نام ابوبکر محمد بن طفج بن جف اخشید معروف به کافور اخشیدی بنا کرده است (تقیالدین احمدبن علی مقریزی، المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار، المعروف بالخطط المقریزیة، ج2، ص 377).
60 . همان، ج2، ص 323.
61 . ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج 8 ، ص 222. همچنین شهید قاضی طباطبایی در رد این قول، مطالبی را نگاشته است (پیشین، ص 306 به بعد).
62. عبدالکریم بن محمد سمعانی، الانساب، تعلیق عبدالله عمر بارودی، ج3، ص 370. و نیز ر.ک : محمد بن احمد مقدسی، احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، ص 46 و 333.
63. نویری، پیشین، ج 20، ص 300.
64 . همان، ج 20، ص 302.
65 . حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، ص 202.
66 . ابن مشهدی، المزار، ص 214؛ سید عبد الکریم بن طاووس، فرحة الغری، ص 123 ـ 124.
67 . سید عبدالرزاق مقرم، مقتل الحسین(ع)، ص 363؛ فضل علی قزوینی، الامام الحسین(ع) و اصحابه، ج1، ص 431؛ سیدعلی قاضی طباطبایی، تحقیق در اول اربعین حضرت سیدالشهداء(ع)، ص 340 .
68 . همانند خبر فروع کافی، ج 4، ص 571 و کامل الزیارات، باب 9، ص 83 .
69 . همانند خبر مبارک خباز در تهذیب الاحکام ، ج6، ص 35 ـ 36 و فرحة الغری، ص 87 .
70 . قزوینی، پیشین، ج1، ص 432.
71 . قزوینی، پیشین، ج 1، ص 433.
72 . بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ج3، ص 415؛ طبری، پیشین، ج 4، ص 351؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج 5، ص 127؛ شیخ مفید، پیشین، ج 2، ص 118؛ سبط ابن جوزی، پیشین، ج2، ص 193.
* کوفیانْ به مقابر، جَبّانه (به فتح جیم و تشدید باء) و اهل بصره به آن مقبره گویند (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج2، ص99).
73 . محمدبن سعد، ترجمةالحسین و مقتله، ص 81 .
74 . بلاذری، پیشین، ج3، ص 411؛ طبری، پیشین، ج 4، ص 348؛ خوارزمی، مقتل الحسین(ع)، ج2، ص 44؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج4، ص 121.
75 . محمد بن احمد مستوفی هروی، ترجمه الفتوح، ص 916؛ خواندمیر، تاریخ حبیب السیر فی اخبار افراد بشر، ص 60.
76 . محسن امین، اعیان الشیعة، تحقیق و تخریج حسن الامین، ج1، ص 627.
77 . سبط ابن جوزی، پیشین، ج2، ص 209. همچنین شیخ مهدی فَلُّوجی حلّی (م1357ق) نیز در این باره سروده است :
لاتطلبوا رأس الحسین فانه لا فی حِمی ثاوٍ و لافی واد
لکنّما صِفْو الولاءِ یدلّکم فی انه المقبور وسط فؤادی
سر ِحسین(ع) را نجویید ،چون نه در حرم و حصاری و نه در درهای (مدفون) است.
لکن ولایت خالص و ناب، شما را راهنمایی میکند که حسین(ع) در اعماق و ژرفای دل من مدفون است.
(محمد علی یعقوبی، البابلیات، ج 3، القسم الثانی، ص 128).
78 . عباس محمود عقاد، ابوالشهداء، الحسین بن علی(ع)، ص 111.
فصلنامه تاریخ در آیینه پژوهش، سال هفتم، شماره دوم، تابستان 1389.