سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کوهستان دیار عالمان
در این وبلاگ قصد دارم ضمن معرفی روستای عالم پرور کوهستان،در حد توان پیرامون موضوعات گوناگون دینی،مطالبی عرض کنم. 
قالب وبلاگ

در پیشگاه امام حسین(ع)

سینه زنی


شور و شوق وصف ناپذیر معظم له به خاندان عصمت موجب شده بود که هر هفته شب های پنج شنبه و جمعه و ایام جشن و شادی یا ایام سوگ و ماتم اهل بیت علیهم السلام در حسینیه خود مجلس برپا می نمود و در این مجالس با کمال تواضع و ادب شرکت می جست و در مصائب و مظلومیت آنان به ویژه حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اشک از دیدگان جاری می ساخت وعنایت خاصی به این جلسه ها داشت؛ چه بسا خود احیاناً زودتر از علاقمندان دیگر حضور پیدا می کرد و اگر واعظ مجلس نمی آمد خود بر منبر می رفت و ذکر مصیبت می خواند و تنها به خواندن مرثیه اکتفا نمی کرد.

ادامه مطلب...

[ جمعه 91/9/3 ] [ 12:43 صبح ] [ سید زین العابدین رشید کوهستانی ] [ نظر ]

حضور در مجالس عزاداری امام حسین(ع)

آیت الله کوهستانی


دهه اول محرم روزها افزون بر آن که در منزل معظم له روضه برقرار بود سعی داشت که در سایر منازل اهل محل که مجالس روضه و عزا برپا بود شرکت نماید.
در فصل کار و کشاورزی که مجالس روضه در محل، خلوت می شد سعی می کرد بیشتر در مجالس عزا حضور پیدا کند، گاهی مهمان های خود را نیز به همراه می برد تا مراسم عزاداری امام حسین علیه السلام تعطیل یا کم رنگ نگردد.
در زمان سیاه رضاخانی که از مجالس عزاداری و روضه خوانی جلوگیری به عمل می آمد ایشان بدون ترس و واهمه این مراسم را برپا می نمود؛ بگونه ای که عده ای از دوست داران و مشتاقان سیدالشهدا علیه السلام برای عزاداری از بهشهر و یا روستاهای منطقه به کوهستان می آمدند، در واقع شخصیت و ابهت معنوی والای ایشان بود که مأموران حکومتی جرئت تعرض به ایشان را نداشتند.
در سال آخر حیاتشان ( 1350 ش) که بر اثر کسالت نتوانستند در مجالس شرکت نمایند برای این که از برکات و فیوضات عزاداری سیدالشهدا محروم نگردند واعظ را به اندرونی دعوت نمود و در منزل اقامه عزا و روضه کردند و با آن بیماری و ضعف بر سینه خود می زدند و از جمله اشعاری که واعظ در هنگام روضه خواندند و آقا جان بسیار گریستند چند بیت شعری بود که زبان حال حضرت زینب با بدن مطهر امام حسین علیه السلام است.


بی مناسبت نیست جریانی را که حاکی از ظلم و ستم و عمق قساوت حکومت پهلوی است در این جا اشاره کنیم:
هنگامی که عمّال رضاخان می خواستند در نزدیک روستای کوهستان ساختمانی را به عنوان بنگاه دخانیات بنا کنند برای تهیه مصالح آن سفال یا آجر خانه های مردم را غصب و تصاحب کرده و با خود می بردند حتی از بردن سفال روی مساجد و یا تکایا نیز فروگذار نمی کردند.
خلاصه آن که هر جا احتمال می دادند سفال یا آجری هست آن را برمی داشتند ، به حدی که نقل شده اگر آجری از لای دیوار خانه ای پیدا بود روی آن را با گل می پوشاندند تا آجر نمایان نباشد، در این عصر تاریک آیت الله کوهستانی که برای زیارت خانه خدا  سفر کرده بودند در نامه ای به واعظ محل نوشته بود:
« اگر چنان چه عمال رضا خان می خواهند سفال حسینیه را بردارند ابتدا بروند و سفال منزل مرا بردارند تا آسیبی به بنای حسینیه وارد نشود. »



[ جمعه 91/9/3 ] [ 12:38 صبح ] [ سید زین العابدین رشید کوهستانی ] [ نظر ]

حسینیه آیت الله کوهستانی

مهم ترین خدمات و مجاهدت های مخلصانه آیت الله کوهستانی در عرصه علم و دین تأسیس حوزه علمیه در روستای « کوهستان» یعنی زادگاه خودش بود.
 در سایه پربرکت این مرکز علمی توانست نقش به سزایی در بالندگی و شکوفایی فرهنگ غنی اسلام در استان مازندران ایفا نماید.

ایشان در این باره چنین می فرمود:
« وقتی از نجف بازگشتم در فکر بودم که چه کاری انجام بدهم و چگونه وظیفه خود را انجام برسانم؟ چطور با مردم رفتار نمایم؟
 تا این که تصمیم گرفتم در ویژگی های اخلاقی و رفتاری امامان معصوم علیهم السلام غور کنم و همان سان که آنان با مردم رفتار می نمودند من نیز سیره آن بزرگواران را در رفتار خود با مردم پیاده کنم.
 مردد بودم آب و نان خود را بگیرم و به شهرها و روستاها سفر کنم و به طور سیار و خانه به دوش تبلیغ نمایم یا حوزه ای بنا کنم و عده ای را تربیت کنم که آنان به جای من به شهرها و روستاها بروند و اسلام و دین را ترویج کنند.
دیدم اگر بخواهم به طور سیار در مناطق مختلف بروم و وظیفه ام را این چنین انجام دهم شاید از عهده اش برنیایم و نتوانم به خوبی تبلیغ کنم و مشکلات و زحمات خاص خود را نیز در پی می داشت که با وضع مزاجی و روحی من سازگار نبود.
سرانجام با توکل به خدا و توجه حضرت ولی عصر علیه السلام تأسیس حوزه را آغاز کردم و تمام سعی خود را برای تربیت و پرورش نسل جوان به کار گرفتم.»

روزی  به یکی از فضلا فرمودند:
« هنگامی که از نجف به مازندران آمدم به همسرم گفتم:
 تو حاضری در حق طلاب مادری کنی و من پدری کنم و آن ها را تربیت نماییم تا نزد پروردگار روسفید باشیم؟
قبول کرد و من هم تصمیم گرفتم در آن زمان که رضا شاه نمی گذاشت یک نفر معمم در ایران وجود داشته باشد طلاب زیادی را تحت تربیت و پوشش قرار دهم. »

 

ادامه مطلب...

[ یکشنبه 91/8/14 ] [ 8:52 عصر ] [ سید زین العابدین رشید کوهستانی ] [ نظر ]

عشق آیت الله کوهستانی به امام علی(ع)


[ دوشنبه 91/7/17 ] [ 12:31 عصر ] [ سید زین العابدین رشید کوهستانی ] [ نظر ]

 

آیت الله شیخ محمد کوهستانی-رحمة الله علیه-


چای حرام


مرحوم حجت الاسلام میر نعیم حسینی که از پرورش یافتگان معظم له بود، می گوید: روزی مرحوم آقا جان برای من فرمود:«یک وقتی منزل کسی رفته بودم، برایم چایی آوردند و دیدم که چایی داد می زند و می گوید مرا نخور من حرامم!»



*الگوی تواضع


بارها شده افرادی از گوشه و کنار می آمدند وقتی با کوهی از علم و فضیلت مواجه می شدند لب به تحسین و مدح و ثنا می گشودند. ایشان نه تنها خوشحال نمیشد بلکه با جمله ای کوتاه و با کمال تواضع و فروتنی فرمود:
« چه می فرمایی من که یک آخوند دهاتی بیشتر نیستم ».

*

سواری که انسان نبود

مرحوم آیت الله محمدی بایع کلایی نقل کرده است: روزی به اتفاق آقا جان، برای زیارت اهل قبور به سمت قبرستان حرکت کردیم. در مسیر راه شخصی سوار بر اسب با سرعت از مقابل ما گذشت. آقا جان از من پرسید: « این سوار چه کسی بود؟ »

عرض کردم ظاهراً اهل یکی از روستاهای منطقه است که شغلش مطربی و خوانندگی و نوازندگی در عروسی ها است. آقا جان فرمود: « عجب پس به همین خاطر من او را به صورت میمونی بر روی اسب دیدم! »

*

پول را به پدرت بده

حجت الاسلام اسماعیل تیرگری که خود از طلاب حوزه علمیه کوهستان بود، می گوید: روزی قرار بود، بنده پولی را از آیت الله بگیرم و برای پدرم ـ شیخ امامقلی تیرگری پارچی از شاگردان برجسته معظم له ـ ببرم، لذا داخل بیت آیت الله شدم، من در قسمت درب جنوبی شرقی ایستاده بودم و به آقا ـ که داشت پول ها را در پاکت قرار می داد ـ خیره شده بودم، در ذهنم گفتم که یک مقدار از این پول ها را برای خودم برمی دارم؛ در همان لحظه معظم له نگاه تندی به من انداخت و فرمودند: «پول را بده به پدرت!»

گویا از اندیشه قلبی من با خبر گشته بود. من دیگر جرأت نکردم به پول دست بزنم و آن را به پدرم تحویل دادم.

*
ترس از آخرت


مرحوم آیت الله کوهستانی در اواخر عمر بسیار نگران آخرتش بود، با همه زهد و ورع، خود را دست خالی می دید، از این رو هرگاه برخی از شاگردان او از قبیل شهید هاشمی نژاد و دیگر فضلا که از مشهد به حضورشان می رسیدند، می فرمود: «سلام مرا به امام رضا علیه السلام برسانید و بگویید شیخ محمد دارد می آید، ولی دست خالی است.»

فرزندشان می گوید:

روزی یکی از علمای منطقه در محضرش حضور داشت وقتی نگرانی ایشان را از سفر آخرت مشاهده نمود به ایشان عرض کرد: شما کارها و وظایفتان را به خوبی انجام دادید و نباید مشکلی داشته باشید. آقا با چهره ای برافروخته در جوابش فرمودند:

«چه می گویی؟ امامی مثل علی علیه السلام وقتی که می خواهد از دنیا برود می گوید، نمی دانم خدا با من چه طور می خواهد معامله کند؟»

*

آقا ما را پذیرفت!

روزهای آخر حیات که هر لحظه به مرگ نزدیک تر می شد؛ در حالی که ترس تمام وجود او را احاطه کرده بود، فرمودند:

«حتماً مرا به مشهد ببرید من باید پناهنده به حضرت رضا علیه السلام شوم. جنازه مرا ببرید دور ضریح مطهر طواف بدهید من پناهنده به آن حضرت بشوم، آن گاه هر جا خواستید دفن نمایید.»

گویا تأکید و سفارش ایشان مبنی بر انتقال جنازه اش به مشهد به خاطر خوابی بود که احساس کرد حضرت رضا علیه السلام او را پذیرفتند، از این رو خود می فرمود:

«بر حسب خواب هایی که دیده شد معلوم می شود آقا حضرت رضا علیه السلام ما را پذیرفتند.»

و آن خواب این بود که مشاهده کردند همه حضرات معصومین علیهم السلام در اتاقی نشسته اند و ایشان وارد آن مجلس شد، ولی جایی نیست که ایشان بنشیند؛ در این لحظه حضرت رضا علیه السلام نزد خود جایی را باز نمودند و خطاب به ایشان فرمود: «بیا پیش من بنشین.»

پس از ارتحال ایشان یکی از شاگردان در خواب می بیند که قیامت برپاشده و آیت الله کوهستانی را جهت محاکمه در دادگاه عدل الهی حاضر ساختند، وقتی از ایشان گزارش زندگی در دنیا را خواستند، معظم له این چنین بیان کرد: «من در دنیا جوری زندگی کرده ام که امروز هیچ یک از اعضا و جوارحم علیه من شهادت ندهد.»

 

منبع



[ دوشنبه 91/7/17 ] [ 12:6 صبح ] [ سید زین العابدین رشید کوهستانی ] [ نظر ]

آیت الله شیخ محمد کوهستانی-رحمة الله علیه-

 

عارف بزرگ ، آیت الله محمد کوهستانی می گوید :

امکانات رفاهی هر طور که بخواهم برایم آماده است ، اما من نمی خواهم ، چرا که نفس را هر طور عادت بدهید همان گونه پرورش می یابد ؛ اگر توانستید کنترل کنید همان جا می ایستد ولی اگر نفس را آزاد گذاشتید دیگر نمی شود او را کنترل کرد ؛ مثلا اگر امروز بگویم این فرش اتاق من از حصیر یا نمد است و باید تبدیل به قالیچه شود ، فردا می گویم این قالیچه به درد این اتاق نمی خورد ، چرا که بهتر از اتاق است و اتاق باید عوض شود . اتاق را عوض کردم ، آن وقت می گویم این قالیچه ها به درد این اتاق نو نمی خورد ، باید قالی یک تخته باشد و پرده اتاق باید فلان جور باشد و همین طور که اتاق عوض می کردم و قالیچه را تبدیل می کردم ، عمر شیخ محمد هم در این مسیر تمام شد . پس همین جا نفس را کنترل می کنیم تا کش پیدا نکند .

شما باید متوجه باشید که اگر در زندگی نفس را کنترل نکنید گرفتار می شوید و تا آخر عمر باید مشغول این کارها باشید .

حضرت آیت الله کوهستانی در مورد مرگ و حال انسان در تشییع جنازه چنین بیان داشتند :

دامادی انسان آن روزی است که انسان را پس از شست و شو و غسل ، آن هم با سدر و کافور و پوشاندن لباس سفید ( کفن ) روی دست می گیرند و از هر طرف صدا می زنند « لا اله الا الله » . اگر آن روز خدای بزرگ به من اجازه دهد سر از تابوت بیرون می آورم و خطاب به مردم می گویم : مردم ؛ قدر لا اله الا الله را بدانید ، ولی حیف که خدا چنین اجازه ای را نمی دهد .

آیت الله شیخ محمد کوهستانی می فرمایند :

انسان بسیار ضعیف و عاجز است ؛ پس چه خوب است که برای خود وکیل بگیرد و کارها را به او واگذارد . وکیل باید اولا قادر و توانا باشد ؛ ثانیا سرمد و دائم و همیشه بوده و تغییر نکند و عادل و فاضل ، و دیگر صفات حسنی را نیز دارا باشد و این غیر از خدای تبارک و تعالی کسی نیست .



[ یکشنبه 91/7/16 ] [ 11:59 عصر ] [ سید زین العابدین رشید کوهستانی ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

بنده سید زین العابدین رشید کوهستانی،اهل روستای کوهستان از توابع شهرستان بهشهر هستم. از سال 1374 وارد حوزه علمیه شدم وپس از طی تحصیلات مقطع مقدمات و سطح در حوزه علیمه فیضیه مازندران بابل،در سال 1382 وارد حوزه علیمه قم شدم و در کنار تحصیل در فقه و اصول و شرکت در درس خارج فقه و اصول مراجع بزرگوار آیات عظام سبحانی و مکارم شیرازی،در رشته تخصصی تاریخ اسلام و تشیع در مقطع کارشناسی ارشد فارغ التحصل گردیده ام.
لینک دوستان
امکانات وب


بازدید امروز: 19
بازدید دیروز: 14
کل بازدیدها: 201561